یه قبرستون دلگیر قدیمیس، که مرده اش صد کفن پوسونده تو خاک
سکوتو می شکنه بادی که پیچید، میون شاخه های خشک یک تاک
حسن با چشم کور سمت راسش، تو آبادی یه پیر ِ مرده شوره
یه عمری مرده ها رو دس به دس شس،حالاطفلی خودش هم پا به گوره
هنوزم پشت اون چین و چروکا، یه مرد شاده با قلب جوونی
که گرم ِ خوندن آوازه هر شب، یه مرد ِ خوش تراشو استخوونی
حسن دیوانه ی زار صنوبر، هنوزم دلخوشه شاید بتابه
که یک دم آخرو حتی یه بارم، تو آغوش صنوبر جان بخوابه
صنوبر توی آبادی یه بیوه س، که از نیش زبون تند مردم
کمر بس مزرعه آباد شه از نو، به یاد شوهرش با کشت ِ گندم
دیگه حتی نمی خواد چش تو چش شه، با مردایی که هرزن تو نگاهش
داره گندم با وسواس عجیبی، جدا می شه تو باد از بین کاهش
به صورت می زنه از آب چشمه، همیشه بعد کارش با یه شوقی
هنوزم یک زن زیبا تو چشمه اس، موهاشو شونه کرده با چه ذوقی
ولی حس می کنه هر لحظه پشتش، یه سایه پا به پاش راه میره هر جا
می ترسه بر نمی گرده ببینه، حضور گرمشو دوس داره اما
به این تنهایی عادت داره هر شب، کنار تخت خواب و برق داسش
یه گرمای عجیبی جا می ذارن، دو تا دس بعضی شبها تو لباسش
یه روزی بچه ی کبلایی احمد، با چشمای خودش دیده حسن رو
که با دستاش می بافه خیلی آروم، موهای غرق ِ خون ِ بیوه زن رو
سلام
شعر خوبی بود اما انتظار میرود که بیشتر و با جسارتر همگام با شعر و یا ترانه پیش بروی .
میرزاها
سلام
ممنون از حضورتون
وب بسیار زیبایی دارید
موفق و مانا باشید
با لینک موافقید؟
دوست عزیز شما روی شعر اخر وبلاگ من پیغام گذاشته اید؟
بله گروس
سلام
این طرفا.
یه بار اومدم بت سر زدم ولی اصلا یادم نمیاد برات پیغام گذاشتم یا نه.
کاراتو خوندم. گاهی فکر می کنم می تونی داستان هم بنویسی. وزنهای سختی هم واسه کارات پیدا می کنی. این وزنها و روایی بودن کارت خواندنی ترشون می کنه.
موفق باشی. بازم بهم سر بزن
□
به بهانههای کوچک هم که شده
نام مرا ببر
به رهگذران بگو
هنوز نام این خیابان ناهید است
سلام بنیامین.
ترانه های دلنشین بالحجه ی جنوبی - همراه ان سوزش افتابش را برتن ابهای نیلگون خلیج فارس -به یادها روانه می شودابه منهم سری بزنید ونظر بدید ممنون